مطالب محبوب
عنوان | بازدید |
شعر مورد دار ایرج میرزا! | 684630 |
سوتی های اخیر شبکه 3 و.... | 25937 |
تو عروس کسی اگر بشوی..از زبان شاعران متفاوت|شعر | 21339 |
کوچه های نمناک(شعر بلند ولی بسیار زیبا) | 14726 |
چای دونفره در کنار آتش! | 13223 |
شلوار جاستین بیبر | 12297 |
اسیر عشق | 10168 |
لالبی الا لبت لا بوس الا بوسه ات|شعر | 9497 |
♥بهارنارنج♥
♥تحمل نداره نباشی♥...♥دلی که تو تنها خدا شی♥
آغوشت...
صدایت میزنم ...
پرستوها لال میشوند .
نگاهت میکنم ...
شب رنگش را به چشمان تو میبخشد .
دست هایت را میگیرم ...
خورشید جلوی پاهای من زانو میزند .
در آغوشت آمدم ...
دیگر ادامه ی شعر یادم رفت....
شب
شبی از شبهـــا تو به من گفتی که شــ♥ــب باش !
من که شــ♥ـــب بودم و شــ♥ـــب هستم و شـــ♥ـــب خواهم بود ،
به امیدی که تو فانوس شــ♥ـــب من باشی . . .
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : شنبه 20 تير 1394 |
برچسب ها : شب,فانوس,امید,عشق,عاشق منتظر,شعر کوتاه, |
بسپار دست خدا!
انتهایِ شب ،
نگرانی هایت را به خُدا بسپار و آسوده بخواب ..
خُــدا همیشه بیـدار است !...
بیا...
بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو
ببین که در این غم چه ناخوشم بی تو
شب از فراق تو می نالم ای پری رخسار
چو روز گردد گویی درآتشم بی تو
اگر تو با من مسکین چنین کنی جانا
دوپایم از دو جهان نیز درکشم بی تو
پیام دادم و گفتم بیا خوشم می دار
پیام دادی و گفتی که من خوشم بی تو...!!
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 63 صفحه بعد |