عنوان | بازدید |
شعر مورد دار ایرج میرزا! | 684630 |
سوتی های اخیر شبکه 3 و.... | 25937 |
تو عروس کسی اگر بشوی..از زبان شاعران متفاوت|شعر | 21338 |
کوچه های نمناک(شعر بلند ولی بسیار زیبا) | 14726 |
چای دونفره در کنار آتش! | 13223 |
شلوار جاستین بیبر | 12297 |
اسیر عشق | 10166 |
لالبی الا لبت لا بوس الا بوسه ات|شعر | 9497 |
♥بهارنارنج♥
♥تحمل نداره نباشی♥...♥دلی که تو تنها خدا شی♥
دست عشق از دامن دل دور باد!|شعر
دست عشق از دامن دل دور باد!
میتوان آیا به دل دستور داد؟
میتوان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟
موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟
آنکه دستور زبان عشق را
بیگزاره در نهاد ما نهاد
خوب میدانست تیغ تیز را
در کف مستی نمیبایست داد..
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : یک شنبه 25 بهمن 1394 |
موضوعات مرتبط : شعر، عاشقانه، ، |
برچسب ها : شعر,عشق,عاشقانه,شعرمعاصر,فروغ فرخزاد,عکس نوشته شعر,بهارنانج, |
موی زنان عاشق
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : پنج شنبه 24 دی 1394 |
موضوعات مرتبط : عاشقانه، دلـنوشته، ، |
برچسب ها : عاشقانه,عکس عاشقانه,شعر,متن غم انگیز,جدایی,بهارنارنج,شعر,دلنوشته,تراشیدن موی زن عاشق,تراشیدن مو,آغوش تنها, |
کوچه ای دیگر
با تو گفتم : حذر از عشق نه دانم نه توانم،
و تو گفتي من از اين شهر سفر خواهم كرد.
عاقبت هم رفتي،
و چه آسان تو شكستي دل غمگين مرا
تو سفر كردي از اين شهر ولي، اي گل خوبم، جانم
من هنوزم « حذر از عشق ندانم، سفر از پيش تو هرگزنتوانم، نتوانم»
روزها طي شد و رفت.
تو كه رفتي منِ دلخسته ي پاك
با همه درد در اين شهر غريب،
باز عاشق ماندم
همهْ فكرمْ، همهْ ذكرمْ،
آرزوهاي دلِ دربدر و خسته ز هجرم،
وصل و ديدار تو بود.
تا كه باز از نفست، روح در من بدمد، زنده باشم با تو، ولي افسوس نشد.
ماهها هم طي شد.
بارها قصه آن، كوچهْ مهتاب مشيري خواندم
باورم شد كه جهان، زندگي، عشق، اميد،
سست و بيبنياد است
ولي انگار كه عشقت، يادت،
هيچ فكر سفر از اين دل و اين سينه نداشت
راستي محرم دل،
كوچه ي خاطرههاي تو و من، يادت هست؟!
كوچهاي مثل همان، كوچهْ مهتاب مشيري
كوچه ي مهر و صفا، كوچه ي پنجرهها
پاي آن تير چراغ، وه چه شبهايي بود
خندهها ميكرديم، قصهها ميگفتيم
از اميد، عشق، محبت كه در آن نزديكي،
در صميميت و پاكي فضا جاري بود
و سخن از دل ما، كه به دريا زده بود
حيف از آن همه اميد دراز
حيف از آن همه اميد دراز
در خيالم، با خودم ميگفتم : كوچهْ مهتاب مشيري شعريست، عشق برتر باشد
و به اين صحبت كوتاه خيالم خوش بود.
ولي افسوس كه ديگر رفتي، رفتني بيپايان، بيعطوفت، بي مهر
و در اين قصه ي تلخ، باز من ماندم و من
ديگر امروز گذشت
هرچه بود آخر شد
ولي از عادت اين دل،
دلِ تنها،
دلِ مرده،
شبْ شبي،
روشن و مهتاب شبي
باز از آن كوچه گذشته
زير لب ميخوانم
« بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم»
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : دو شنبه 21 دی 1394 |
موضوعات مرتبط : عاشقانه، ، |
برچسب ها : کوچه دیگر,کوچه,مشیری,عاشقانه,شعر,شعرمعاصر,بهارنارنج,شعربهارنارنج,بهار نارنج,عشق,عاشق,مهتاب,کوچه مهتابی, |
قسمت|شعر
خدا می خواست در چشمان من زیبا ترین باشی
شرابی در نگاهت ریخت تا گیرا ترین باشی
نمی گنجید روح سرکشت در تنگنای تن
دلت را وسعتی بخشید تا دریا ترین باشی
تو را شاعر، تو را عاشق پدید آورد و قسمت بود
که در شمسی ترین منظومه مولانا ترین باشی
مقدر بود خاکستـــر شود زهد دروغینـــم
تو را آموخت همچون شعله بی پروا ترین باشی
خدا تنهای تنها بود و در تنهایی پاکش
تو را تنهـــا پدیـــد آورد تا تنهــاترین بــاشی
خدا وقتی تو را می آفرید از جنس لیلاها
گمان هرگز نمی بردم که واویلا ترین باشی
"محمد رضا ترکی"
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : یک شنبه 20 دی 1394 |
موضوعات مرتبط : شعر، اشعار معاصر، عاشقانه، ، |
برچسب ها : محمدرضا ترکی,شعر,عاشقانه,لیلای مجنون,عاشق,تنهایی, |
بهارنارنج
ﺑﺎﻭﺭﺵ ﮐﻤﯽ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ
ﺍﻣﺎ ﺑﺎﻭﺭﮐﻦ ﭘﺪﺭﺍﻧﻤﺎﻥ ﻫﻢ
ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺐ ﻫﺎﯼ ﻣﻬﺘﺎﺑﯽ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻧﺪ
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺩﻭﺩ ﺳﯿﮕﺎﺭﺷﺎﻥ ﺧﯿﺮﻩ ﻣﯽ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﺎﺩ
ﺩﺭﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﺑﻠﻨﺪ ﺯﻧﯽ ﻣﯽ ﻭﺯﯾﺪ
ﮐﻪ ﺑﻬﺎﺭ ﻧﺎﺭﻧﺞ ﻣﯽ ﭼﯿﺪ
ﻭﺑﻪ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﻓﺮﺽ ﮐﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﺎﺷﺎﯼ ﺑﻬﺎﺭ ﺁﻣﺪﻩ
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯽ ﺯﺩ
ﺑﺎﻭﺭﺵ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ
ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ
ﺍﻣﺎ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺑﻪ ﻣﺎﻩ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻡ ﻃﻮﺭﯼ ﺑﺘﺎﺑﺪ
ﮐﻪ ﺑﻐﺾ ﺭﺍﻩ ﮔﻠﻮﯼ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺍﯼ ﺭﺍ ﻧﺒﻨﺪﺩ
ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﺍﮔﺮ ﺑﺎﺩ
ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﺯﻧﯽ ﺭﺍ ﻭﺯﯾﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ
ﺑﺎﺭﻫﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻡ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﺑﺎﻍ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺑﻬﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺑﻬﺎﺭناﺭﻧﺞ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﻭ ﺁﺩﻡ ﺍﮔﺮ ﺩﻟﺶ ﺑﮕﯿﺮﺩ
ﺩﺭﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺪﺍﻣﻨﺠﺮﻩ ﺑﮕﻮﯾﺪ؟
ﮐﻪ ﺩﻫﺎﻧﺶ ﭘﯿﺶ ﻫﺮ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺍﯼ ﺑﺎﺯ ﻧﺸﻮﺩ
ﺻﺪﺍﯾﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩﻩ ﭘﺲ ﺑﮕﯿﺮ!
غرور گرگ
سگ نگاه خنده داري به گرگ کرد و گفت،،، آهويت را ربودم،،،
آيا باز هم ميگويي گرگها برترند؟؟؟
تواگرعرضه داشتي آهويت را حفظ ميکردي...!!!
گرگ،لبخندي زدو گفت:
من خداي غرورم
رقيب ببينم نميجنگم ...
پا رويه عشقو احساسم ميگذارم وميدان راخالي ميکنم
آهويي که به سگ چشمک بزند!!! لياقت ندارد زير سايه گرگ زندگي کند
حقش آن است خوراک همان سگ شود!
کل جهانم|تک بیت
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : چهار شنبه 15 دی 1394 |
موضوعات مرتبط : شعر، عاشقانه، ، |
برچسب ها : شعر,تک بیت های ناب,تک بیت,تک بیت شعر,مهدی صحبتی,قدکوتاه,نیم وجبی, |
مبار ای برف!
الا ای برف!
چه می باری بر این دنیای ناپاکی؟
بر این دنیا که هر جایش رد پا از خبیثی است
مبار ای برف!
تو روح آسمان همراه خود داری
تو پیوندی میان عشق و پروازی
تو را حیف است باریدن به ایوان سیاهیها
تو که فصل سپیدی را سرآغازی
مبار ای برف!
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : سه شنبه 7 دی 1394 |
موضوعات مرتبط : شعر، عاشقانه، ، |
برچسب ها : برف,عاشقانه,تصویرمتحرک بارش برف,بهارنارنج,غمگین, |
Onlineبودنت..!
ساعــت هــــاOnline میـــمونـی
کـــه فــقـــط بـــهـش ثـــابـــت کنی
توام مثـــــه اون دورتـــ شلـوغــه و فـــقــط درگــیـــره
اون نیــستـــــی
ولـــی کـــی میـفهـــمه
تـــمـــام اون ســاعتا داری
Online بــودنـشو نــگاه میــکنی! :(
من نوشت:گفتیم یه کوچولو هم عاشقانه بذارم...
این یه مورد خیلی بده...مرده شور وابسته شدن رو ببرن..والا:-/
گرگ باش...
گرگ باش،مغرور،برشب پادشاهي کن
ميخواهي خنجر بزني از روبه رو بزن
مثل گرگ تعصب داشته باش
مثل گرگ حتي به شيرهم رحم نکن
مثل گرگ رو در رو حق بگير
به مانند گرگ باش،دوستانت را ليس بزن
دشمنانت را گاز بگير،گرگ باش دشمن را بدر
در برابر سگان ولگرد بي تفاوت باش
آنها با پارس کردن هاي بيهوده زنده اند
گرگ باش،بي اعتماد باش
بي اعتنا،يکتا،هميشه با گله اما تنها..
زندگیست دیگر!
زندگیست دیگر!
همیشه که همه رنگهایش جور نیست،
همه سازهایش کوک نیست!
باید یاد گرفت با هر سازش رقصید،
حتی با ناکوک ترین ناکوکش...
اصلا رنگ و رقص و ساز و کوکش را فراموش کن!
حواست باشد به این روزهایی که دیگر برنمی گردد...
به فرصت هایی که مثل باد می آیند و می روند و همیشگی نیستند،
به این سالها که به سرعت برق می گذرند.....
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : پنج شنبه 3 دی 1394 |
موضوعات مرتبط : عاشقانه، دلـنوشته، ، |
برچسب ها : زندگی,پست های امیدوار کننده,بهترین مطالب,زیباترین مطالب,شعر,, |
یلدا|تک بیت
تو که کوتاه و طلایی بکنی موها را
من شاعر به چه تشبیه کنم یلــــــدا را؟
دخترهمسایه باشم برایت|دلنوشته عاشقانه
می خواهم همسایه ی دلم باشی
من آش دهن سوز نذری بیاورم
تو کاسه ی گل سرخی ام را پر از عشق برگردانی
من روی بوم بروم تو برایم کفتر هوا کنی
نامه بیاورد،عاشقانه خان داداش ببیند!!!
تو کتک بخوری از رو نروی
من دانه بپاشم
تو باز کفتر بپرانی
می آیی؟
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : دو شنبه 30 آذر 1394 |
موضوعات مرتبط : عاشقانه، دلـنوشته، ، |
برچسب ها : دلنوشته عاشقانه,عاشقانه,دختر همسایه,شعرعاشقانه, |
چشمان تو|شعر
بگـــذار که چشمـــان تو را وام بگیـــرم
بـــا دیدن دنیــــای تو آرام بگیـــرم
تـــر دستی لـــب های تو را دیـــدم و بـــاید
از شیـــوه ی خندیدنـــت الهـــام بگیـــرم
در هـــر قدمم شـوق رسیـــدن به تو جـــاری است
می خواهـــم از این راه ســـرانجـــام بگیـــرم
من شــــاعـر دربـــاری ام و چشـــم تو کـــافی است
تا خیـــره در آن باشــــم و انعــــام بگیـــرم
عمـــری است که در پیــچ و خـــم زنـــدگی ام کـــاش
یک لحظــه در آغـــوش تـــو آرام بگیـــرم!
"محمد غفاری"
مجنون باشی|دوبیتی
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی.
"حافظ"
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد |