مطالب محبوب
عنوان | بازدید |
شعر مورد دار ایرج میرزا! | 684641 |
سوتی های اخیر شبکه 3 و.... | 25941 |
تو عروس کسی اگر بشوی..از زبان شاعران متفاوت|شعر | 21344 |
کوچه های نمناک(شعر بلند ولی بسیار زیبا) | 14731 |
چای دونفره در کنار آتش! | 13227 |
شلوار جاستین بیبر | 12299 |
اسیر عشق | 10172 |
لالبی الا لبت لا بوس الا بوسه ات|شعر | 9507 |
♥بهارنارنج♥
♥تحمل نداره نباشی♥...♥دلی که تو تنها خدا شی♥
نامردی
یه روز دختره به بهونه استخر از خونه میزنه بیرون و میره سر قرار.
سر قرار پسره ازش می پرسه:
امروز با چه بهونه ای زدی بیرون ؟
امروز با چه بهونه ای زدی بیرون ؟
میگه به بهانه استخر ، پسره هم میگه خب اگه با این سروضع بری خونه که میفهمن!
بیا خونه ما سر تو خیس کن بعد برو..
بیا خونه ما سر تو خیس کن بعد برو..
دختره هم قبول میکنه
دختره میره حموم تو این موقع پسره به دوستاش زنگ میزنه ..
دوستاش که میرسن یکی یکی میرن توی حموم...
آخری که میره هر چی منتظر میمونن بیرون نمیاد
وقتی میرن توی حموم می بینن هر دوی اونا رگ دستشون رو زدن و پسره با خونش نوشته بود :
نامـردا . . . خواهرم بود!!
نظرات شما عزیزان:
چه وحشت نــــــــــاک
جان داداش احسانت دیگه ازین چیزا نذار...توروخدا...زندگیم ازین چیزا تا گلو پره
پرنسس
ساعت11:59---16 آذر 1391
خیلی بده....
یه چیز تو همین مایه ها من شنیده بودم...واقعی بوده!!!
وحشتناکه!
قربونت برم اجی من قبلا اینوک واسه اولین بارخونده بودم فقط تاچنددقه تو شوک بودم
بعدش ایقدگرررررررررررریه کردم
|