عنوان | بازدید |
شعر مورد دار ایرج میرزا! | 684631 |
سوتی های اخیر شبکه 3 و.... | 25937 |
تو عروس کسی اگر بشوی..از زبان شاعران متفاوت|شعر | 21339 |
کوچه های نمناک(شعر بلند ولی بسیار زیبا) | 14726 |
چای دونفره در کنار آتش! | 13224 |
شلوار جاستین بیبر | 12297 |
اسیر عشق | 10168 |
لالبی الا لبت لا بوس الا بوسه ات|شعر | 9498 |
♥بهارنارنج♥
♥تحمل نداره نباشی♥...♥دلی که تو تنها خدا شی♥
مستی و شیطان
ابلیس شبی رفت به بالین جوانی
آراسته با شكل مهیبی سر و بر را
گفتا كه: «منم مرگ و اگر خواهی زنهار
باید بگزینی تو یكی زین سه خطر را
یا آن پدر پیر خودت را بكشی زار
یا بشكنی از مادر خود سینه و سر را
یا خود ز می ناب كشی یك دو سه ساغر
تا آن كه بپوشم ز هلاك تو نظر را
لرزید ازین بیم جوان بر خود و جا داشت
كز مرگ فتد لرزه به تن ضیغم نر را
گفتا: «پدر و مادر من هر دو عزیزند
هرگز نكنم ترك ادب این دو نفر را
لیكن چون به می دفع شر از خویش توان كرد
می نوشم و با وی بكنم چاره ی شر را»
جامی دو بنوشید و چو شد خیره ز مستی
هم مادر خود را زد و هم كشت پدر را
ای كاش شود خشك بن تاك خداوند
زین مایه ی شر حفظ كند نوع بشر را
ایرج میرزا
نظرات شما عزیزان:
پاسخ:به داش احسان گل.... بعله!...اینو من یافتم ...گویا داشته!هههه
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : پنج شنبه 2 ارديبهشت 1394 |
برچسب ها : ایرج میرزا,جوان,مستی,شیطان,پدر,مادر,شعر, |
|