وبگاه بهارنارنج

♥بهارنارنج♥

♥تحمل نداره نباشی♥...♥دلی که تو تنها خدا شی♥

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً



دعاکنید برام

بازدید : 1147

برکه

 

رفتــــه بـــودم ســــر حـــــوض

 تــــا ببینــــم شــــاید، عکس تنهــــایی خــــود را در آب...

 آب در حــــوض نبــــود

 ماهیـــــان می گفتنــــد: هیـــچ تقصیــــر درختــــان نیست 

ظهـــر دم کرده تـــابستـــان بـــود

پســـــر روشــــن آب،

 لب پـــاشــویـــه نشســـت و عقـــــاب خــورشیـــــد،

 آمـــــد او را بــــه هــــوا بــــرد که بــــــرد...

 


 

 

سلام بچه ها بشدت محتاج دعاتونم....برام دعا کنید.

 

 



════════ ೋღ♥ღೋ ════════

نویسنده : بهارنارنج تاریخ : جمعه 3 مرداد 1393
موضوعات مرتبط : دلـنوشته، ،
برچسب ها :
دعا
,
محتاج
,
آب
,
عقاب
,

تنهایی

بازدید : 983

 

آنكـــه مســت آمـــد و دستـــي بــه دل مـــا زد و رفت

 

در ايــن خــــانــه ندانم به چـــه ســــودا زد و رفت

 

خواست تنهــــايي مـــا را به رخ مـــا بكشــد

 

تنـــه اي بر در اين خـــانه تنهـــا زد و رفت!

 

 

تنهایی چیز بدی نیس اگه ادم طاقت تحمل کردنشو داشته باشه!

 

باید باهاش ساخت...



════════ ೋღ♥ღೋ ════════

 

ای تمــــام فکر من در روز و شب

 

ای همه هزیـــان من در سوز تب

 

ای نهــــان در پیکرم چون جان شده

 

همچو بوی گل به گل پنهــــان شده

 

آه ای بــــالاترین سوگند من

 

ای نهـــــان در گریه و لبخند من

 

ای به رگ هــــایم چنــــان خون گم شده

 

در میـــان دیده ام مردم شده

 

ای شکوه آسمـــــان در چشم تو

 

ای فدای ِ قحر و نـــــاز و خشم تو

 

ای بهشـــت دلکش ِ موعـــود من

 

خون گــــرم زندگی در پــــوی من

 

ای تمنــــای دل تنهــــای من

 

ای چراغ روشن شب هـــای من

 

جز تو کی دارم به جز تو گفتگـــو

 

ای به گوشت گوشـــواره آرزو

 

گر که یــــاران غـــافلند از یـــاد من

 

از دل دیوانــــه ی ِ نــــا شــــاد ِ من

 

عشق تو گر در دلم بـــــاشد چه غم

 

چون که تا روز قیــــامت بـــا توام

 

خلق می گویند که او گر یــــار ِ توست

 

مــــایه ِ غم از چه در اشعــــار توست

 

گر دل او بــــا دل ِ تنگت یکیست

 

نــــاله هــــای حســــرتت پس چیست چیست

 

آه من دیوانـــــه ام دیوانه ام

 

جز تو از خلق جهان بیگــــانـــه ام

 

 دوستت دارم تو می خــــواهی مرا

 

بــــاز می ترسم نمی دانم چـــرا

 

وای اگر روزی فراموشــــم کنی

 

با غم هجران هم آغوشم کنی

 

وای اگر نامم بمیرد بر لبت

 

یــــا فرو بنشینــــد این ســــوز تبت

 

آه می ترسم شبی طوفـــــان شود

 

ســـــاحل امیـــد من ویــــران شود

 

گر ز دریــــا قطــره ای هم کم شود

 

مرغ دریــــا سینـــه اش پر غم شود

 

ای دلت دریـــــای پــــاک و روشنم

 

مرغ بــوطیمــــار ِ ای دریـــــا منم

 



════════ ೋღ♥ღೋ ════════

دوستی

بازدید : 1250

 

دوچيز هيجوقت از يادآدمهانميره

 

يكي:دوستهاي خوب يكي:روزهاي خوب.

 

يه چيزهم هيج وقت از دل آدمها بيرون نميره روزهاي خوب كه با دوستهاي خوب داشتي.

 

 

دوستی خیلی ارزشمنده....خرابش نکنید

 

زخم خورده ام که دارم تاکید میکنم...

 

یادتون باشه کسی که دوستی هارو خراب میکنه بازنده ی خاطرات دورانشه!



════════ ೋღ♥ღೋ ════════

 

تمـــاشـــايي ترين تصــويـــر دنيـــا مي شوي گـــاهي

 

دلم مي پـــاشد از هم ، بس كه زيبـــا مي شوي گــــاهي

 

حضور گـــاه گــــاهت بازي خورشيد بــا ابـــر است

 

كه پنهـــان مي شوي گـــاهي و پيـــدا مي شوي گــــاهي

 

به ما تــا مي رسي كج مي كني يكبـــاره راهت را

 

ز نـاچـــاريست گر همصحبت ما مي شوي گـــاهي

 

دلت پاك است اما بـا تمام ســـادگيهـــايت

 

به قصد عـــاشق آزاري معمـــا مي شوي گـــاهي

 

تو را از ســــرخي سيب غـــزل هـــايم گريزي نيست

 

تو هم مانند آدم زود اغـــوا مي شوي گـــاهي...

 

"مهدی عابدی"

 

 



════════ ೋღ♥ღೋ ════════

آزاد باش

بازدید : 1367

 

تو شـــاهکـــار خلقتی ،

 

                تحقیــــر را بـــاور نکن...

 

بر روی بــــوم زندگـــی نقش قشنگـــی رسم کن.

 

زیبـــا و زشتش پـــای توست ،

 

                      تقدیـــر را بــــاور نکن!

 

   تصویـــر اگر زیبـــا نشد ، از نو دوبـــاره رسم کن

 

                                         تسلیـــم را بـــاور نکن.

 

خـــالــــق تو را شــــاد آفریـــد

 

                   آزاد آزاد آفریــــد

 

                         پـــرواز کن تـــا آرزو

 

                                زنجیــــر را بــــاور نکن...

 

 



════════ ೋღ♥ღೋ ════════

5- آیا میدانی؟

بازدید : 1220


آیا میدانی؟

 

 

زن نيکو کاري فوت کرد و هر وقت قبرش را زيارت ميکردند از خاک قبرش بوي گل مي آمد

 

شوهرش گفت: که او هيچ وقت خواندن سوره ملک را قبل از خواب ترک نمي کرده

 

پس مبارک باد بر آن کسي که خواندن سوره ملک قبل از خواب را براي خودش عادت قرار داده

 

پس بر اين کار حريص باش زيرا نجات می يابي از عذاب قبر

 

"به هر کس دوستش داري خبر بده"

 



════════ ೋღ♥ღೋ ════════

کاظم بهمنی

بازدید : 1300

 

تو همانی که دلم لک زده لبخندش را

 

او کــه هرگز نتوان یافت همانندش را

 

منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد

 

غــــزل  و  عاطفــــه  و  روح هنرمندش را

 

از رقیبان کمین کرده عقب می ماند

 

هر که تبلیغ کند خوبـی ِ دلبندش را

 

مثــــل آن خــواب بعید است ببیند دیگر

 

هر که تعریف کند خواب خوشایندش را

 

مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد

 

مادرم تاب ندارد غــــم فــــــرزندش را

 

عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو

 

بـــه تــــو اصرار نکرده است فـــرآیندش را

 

قلب ِ من موقع اهدا به تـــو ایراد نداشت

 

مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را

 

حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید

 

بفرستند رفیقـــان بــه تو این بندش را :

 

«منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر

 
لای موهای تو گــم کرد خداوندش را »

 

 



════════ ೋღ♥ღೋ ════════

 

روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد!

 

و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت..

 

روزی که کمترین سرود، بوسه است!

 

و هر انسان برای هر انسان برادری ست!

 

روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند..

 

قفل افسانه ای است!

 

  و قلب........... برای زندگی بس است

 

تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی.

 

روزی که آهنگ هر حرف زندگی است

 

تا من به خاطر آخرین شعر رنج جست و جوی قافیه نبرم.

 

روزی که هر لب ترانه ای است

 

تا کمترین سرود بوسه باشد.

 

روزی که تو بیایی

 

برای همیشه بیایی

 

و مهربانی با زیبایی یکسان شود.

 

روزی که ما دوباره برای کبوتر هایمان دانه بریزیم

 

و من آن روز را انتظار می کشم

 

حتی روزی که نباشم.



════════ ೋღ♥ღೋ ════════

السلام علیک یا اباعبدالله

یاحسین

خواب بودم، خواب دیدم مرده ام
بی نهایت خسته و افسرده ام

تا میان گور رفتم دل گرفت
قبر کن سنگ لحد را گل گرفت

روی من خروارها از خاک بود
وای، قبر من چه وحشتناک بود!

بالش زیر سرم از سنگ بود
غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود

هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت
سوره ی حمدی برایم خواند و رفت

خسته بودم هیچ کس یارم نشد
زان میان یک تن خریدارم نشد

نه رفیقی، نه شفیقی، نه کسی
ترس بود و وحشت و دلواپسی

ناله می کردم ولیکن بی جواب
تشنه بودم، در پی یک جرعه آب

آمدند از راه نزدم دو ملک
تیره شد در پیش چشمانم فلک

یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟
دیگری فریاد زد: رب تو کیست؟

گر چه پرسش ها به ظاهر ساده بود
لرزه بر اندام من افتاده بود!

هر چه کردم سعی تا گویم جواب
سدّ نطقم شد هراس و اضطراب

از سکوتم آن دو گشته خشمگین
رفت بالا گرزهای آتشین

قبر من پر گشته بود از نار و دود
بار دیگر با غضب پرسش نمود:

ای گنه کار سیه دل، بسته پر
نام اربابان خود یک یک ببر

گوئیا لب ها به هم چسبیده بود
گوش گویا نامشان نشنیده بود

نامهای خوبشان از یاد رفت
وای، سعی و زحمتم بر باد رفت

چهره ام از شرم میشد سرخ و زرد
بار دیگر بر سرم فریاد کرد:

در میان عمر خود کن جستجو
کارهای نیک و زشتت را بگو

هر چه می کردم به اعمالم نگاه
کوله بارم بود مملو از گناه

کارهای زشت من بسیار بود
بر زبان آوردنش دشوار بود

چاره ای جز لب فرو بستن نبود
گرز آتش بر سرم آمد فرود

عمق جانم از حرارت آب شد
روحم از فرط الم بی تاب شد

چون ملائک نا امید از من شدند
حرف آخر را چنین با من زدند:

عمر خود را ای جوان کردی تباه
نامه اعمال تو باشد سیاه

ما که ماموران حق داوریم
پس تو را سوی جهنم می بریم

دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود
دست و پایم بسته در زنجیر بود

نا امید از هرکجا و دل فکار
می کشیدندم به خِفّت سوی نار

ناگهان الطاف حق آغاز شد
از جنان درهای رحمت باز شد

مردی آمد از تبار آسمان
دیگران چون نجم و او چون کهکشان

صورتش خورشید بود و غرق نور
جام چشمانش پر از خمر طهور

لب که نه، سرچشمه ی آب حیات
بین دستش کائنات و ممکنات

چشمهایش زندگانی می سرود
درد را از قلب انسان می زدود

بر سر خود شال سبزی بسته بود
بر دلم مهرش عجب بنشسته بود

کِی به زیبائی او گل می رسید
پیش او یوسف خجالت می کشید

دو ملک سر را به زیر انداختند
بال خود را فرش راهش ساختند

غرق حیرت داشتند این زمزمه
آمده اینجا حسین فاطمه؟!

صاحب روز قیامت آمده
گوئیا بهر شفاعت آمده

سوی من آمد مرا شرمنده کرد
مهربانانه به رویم خنده کرد

گشتم از خود بی خود از بوی حسین (ع)
من کجا و دیدن روی حسین (ع)

گفت: آزادش کنید این بنده را
خانه آبادش کنید این بنده را

اینکه این جا این چنین تنها شده
کام او با تربت من وا شده

مادرش او را به عشقم زاده است
گریه کرده بعد شیرش داده است

خویش را در سوز عشقم آب کرد
عکس من را بر دل خود قاب کرد

بارها بر من محبت کرده است
سینه اش را وقف هیئت کرده است

سینه چاک آل زهرا بوده است
چای ریز مجلس ما بوده است

اسم من راز و نیازش بوده است
تربتم مهر نمازش بوده است

پرچم من را به دوشش می کشید
پا برهنه در عزایم می دوید

بهر عباسم به تن کرده کفن
روز تاسوعا شده سقای من

اقتدا بر خواهرم زینب نمود
گاه میشد صورتش بهرم کبود

تا به دنیا بود از من دم زده
او غذای روضه ام را هم زده

قلب او از حب ما لبریز بود
پیش چشمش غیر ما ناچیز بود

با ادب در مجلس ما می نشست
قلب او با روضه ی من می شکست

حرمت ما را به دنیا پاس داشت
ارتباطی تنگ با عباس داشت

اشک او با نام من می شد روان
گریه در روضه نمی دادش امان

بارها لعن امیه کرده است
خویش را نذر رقیه کرده است

گریه کرده چون برای اکبرم
با خود او را نزد زهرا (س) می برم

هرچه باشد او برایم بنده است
او بسوزد، صاحبش شرمنده است

در مرامم نیست او تنها شود
باعث خوشحالی اعدا شود

کشته اشکم، شفیع امتم
شیعیان را مُنجِیَم از درد و غم

گرچه در ظاهر گنه کار است و بد
قلب او بوی محبت میدهد

سختی جان کندن و هول جواب
بس بود بهرش به عنوان عقاب

در قیامت عطر و بویش می دهم
پیش مردم آبرویش می دهم

آری آری، هرکه پا بست من است
نامه ی اعمال او دست من است

ناگهان بیدار گردیدم زخواب
از خجالت گشته بودم خیس آب

دارم اربابی به این خوبی ولی
می کنم در طاعت او تنبلی؟!

من که قلبم جایگاه عشق اوست
پس چرا با معصیت گردیده دوست؟

من که گِریَم بهر او شام و پگاه
پس به نامحرم چرا کردم نگاه؟

من که گوشم روضه ی او را شنید
پس چرا شد طالب ساز پلید؟

چشم و گوش و دست و پا و قلب و دل
جملگی از روی مولایم خجل

شیعه بودن کی شود با ادعا؟
ادعا بس کن اگر مردی بیا

پا بنه در وادی عشق و جنون
حبّ دنیا را ز قلبت کن برون

حبّ دنیا معصیت افزون کند
معصیت قلب ولیّ را خون کند

باش در شادی و غم عبد خدا
کن حسابت را ز بی دینان جدا

قلب مولا را مرنجان ای جوان
تا شوی محبوب رب مهربان

سعی کن حرص و طمع خانه خرابت نکند
غافل از واقعه ی روز حسابت نکند

ای که دم می زنی از عشق حسین بن علی (ع)
آن چنان باش که ارباب جوابت نکند!

 



════════ ೋღ♥ღೋ ════════

یهویی

بازدید : 1377

الان که ماه رمضونه و من مشکل معده و همه درد و مرض پیدا کردم و هیچی نمیتونم بخورم، بگو خب:

ای خداااااااااا...کاش بوشهر بودم میرفتم از زیر درختا تو خیابون جمع میکردمشکلک ...

خب به جمالت، دلم بدجوری هوای دونوع میوه رو کرده که سمت ما گیر نمیادگریه...لوز و جنبوشکلک ناراحت

 والا بخدا...أه تازه تو بازاراشونم میارن اینجا که هیچ!

 

جنبو:

 

جانبو

 


 

 لوز:(البته هنوز بدرستی نرسیده)

لوز

لوز خوشمزه

عکسارو از نت گرفتم...

والا ملت توخونشون درخت دارن !!!

مامان ماهم 4تا گلدون داره پدرمونو باهاشون دراورده!

         



════════ ೋღ♥ღೋ ════════

4- آیا میدانی؟

بازدید : 1228



آیا ميداني...؟

 

بعد از تمام شدن نمازنباید عجله کنی وباید مدتي بشينی

 

براي اينکه ملائکه بعد نمازبراى تو دعا ميکنند نزد خداوند.

توجه

هرکس در موقعي اذان به موسيقي و ترانه گوش دهد نمي تواند هنگام مرگ شهادتين بگويد.

 



════════ ೋღ♥ღೋ ════════








یا حسین-بهارنارنج